6 مرداد 1400

آشنایی با مکاتب اقتصادی ( بخش اول : مقدمه)

کنفوسیوس در بیان ضرورت بررسی تاریخ چنین عنوان کرده است که "اگر میخواهید آینده را تعریف کنید گذشته را مطالعه کنید"؛ چراکه منشأ و ریشه رویدادها و تحولات مهم کنونی و مسیر حرکت جامعه و اقتصاد به گذشته مربوط میشود. پس با شناخت عالمانه و آگاهانه گذشته و اندیشه های پیشینیان، اشراف کامل تری نسبت به موانع و مشکلات و نیز فرصت های موجود به دست می آید.

در صد سال گذشته در عرصه جهانی تحولات بسیاری مانند استقرار نظام های برنامه ریزی مرکزی در اتحاد شوروی و اروپای شرقی و چین، فاشیسم در ایتالیا، سوسیالیسم ملی در آلمان هیتلری، توافق بزرگ در آمریکا، برتون وودز و اقتصاد کینزی پس از جنگ جهانی دوم، ملی شدن گسترده در انگلستان حزب کارگری، پیدایش دوباره اصول بازار آزاد در آلمان پس از جنگ، برنامه ریزی پنج ساله به سبک شوروی در هندوستان، تنظیم مقررات و مقررات زدایی در اطراف جهان، فروپاشی کمونیسم در شوروی، رشد اقتصادی بازار-محور و صادرات-محور در ببرهای آسیایی و سپس چین، هند و ویتنام و سیاست های نئولیبرالی، جهانی شدن و ... ، مشاهده شده است که پشت هر کدام از این برنامه ها و سیاست گذاری های متفاوت اقتصادی، جنگ مکاتب و اندیشه های اقتصادی قرار داشته است.

جان میناردکینزدر انتهای کتاب »نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول« درباره نفوذ و تأثیر بی همتای اندیشه های اقتصادی و اقتصاددانان چنین اظهارنظر کرده است: "ایده ها و افکار اقتصاددانان و فیلسوفان سیاسی، چه آن هنگام که برحق هستند و چه زمانی که اشتباه می کنند، قدرتمندتر از آنندکه معمولاً تصور می شوند. مردان اهل عمل، کسانی که خویشتن را در برابر نفوذ هرگونه فکر و اندیشه ، کاملاً مصون میدانند، معمولاً دست آموز چند اقتصاددان درگذشته هستند". او به این نکته اشاره داشت که موضوعات مهم اقتصادی درون چارچوبی بحث و استدلال میشوند که طی قرن ها و توسط تعدادی فیلسوف و اندیشمند اقتصادی شکل گرفته و بسط یافته است. جهل نسبت به تاریخ و پیشینه هر موضوع، انسان را مستعد افتادن در دام مباحثات غیررسمی کسالت بار و نیز اجرای سیاستهای اقتصادی بدتر می کند. تاریخ نه فقط به این علت مهم است که کسانی که تاریخ نمی دانند محکوم به تکرار اشتباهات آن هستند بلکه تاریخ به خاطر چشم انداز و وسعت دیدی که به انسان می دهد نیز ارزشمند است

اقتصاددان انگلیسی جورج شَکل((George Shackle-1972 تا آنجا پیش رفت که در کتاب "شناخت شناسی و علم اقتصاد" نوشت : درحالیکه در علوم طبیعی، آنچه در فکر و اندیشه می آید بر روی آنچه مشاهده شده است بنا می شود. در اقتصاد آنچه مشاهده میشود بر روی آنچه فکر شده است بنا می گردد.

اینکه فعالیت های اقتصادی که در جامعه مشاهده می شوند چگونه تفسیر شوند عملاً به آنچه دیگران پیشتر درباره آنها فکر کرده اند و نوشـته اند بستگی دارد. این تأثیرگذاری بسیار بیش از آنی است که انسان ها تشخیص می دهند . با نگاهی به تاریخ اقتصادی چند قرن گذشته مشخص میشود تعدادی از بهترین ذهن های بشری به این مسئله توجه داشته اند که چگونه می توان طرز کار اقتصاد را بهتر درک کرد و ثروت و شکوفایی اقتصادی را به وجود آورد. این اندیشمندان با شرح و بسط مجموعه هایی از نظریه ها و شواهد ، به بخش اعظم اقتصاد مدرن و نظام اقتصادی جهان امروز شکل داده اند. آنها با تلاش در طبقه بندی و دسته بندی جهان، سعی کردند همه امور گیتی را معنادار کنند.

هدف از علم فلسفه و هدف از نظریه پردازی در هر علمی، یافتن نظم و ترتیبی در این دنیای به ظاهر آشفته بوده است؛ اما سوژه موردمطالعه در علم اقتصاد و نظام سرمایه داری ایستا نبوده و کاملاً پویا می باشد. یعنی قواعد حاکم بر عملیات آن در یک دوره زمانی یا در مکان و بستر نهادی دیگر، احتمال دارد در دورهای دیگر و مکانی متفاوت فعال نباشد و سایر قواعد جای آن را گرفته باشند. پس هر نظریه اقتصادی را باید در درون بستر تاریخی و ظرف زمانی و مکانی خویش ملاحظه و بررسی کرد .

تا اواخر قرن بیستم اکثریت اقتصاددانان از پیگیری مسائل تاریخی و داشتن دیدگاه تاریخی نسبت به مسائل اقتصادی گریزان بودند. از دید این اقتصاددانان ، ارزش تکنیکها و ابزارهای اقتصادی بیش از ایده ها و اندیشه های اقتصادی بود. آنها بر وجود حقایق اقتصادی جهان شمول و بدون زمان و مکان باور داشتند که باید کشف شوند و درنتیجه تاریخ را نادیده می گرفتند. به گمان آنها ایده های گذشته و قدیمی یا در دانش اقتصادی جاری گنجانده شده است یا که خیلی ساده به کلی اشتباه هستند . اما در دو دهه اخیر توجه و بازگشت به نیروها و عوامل تاریخی و اهمیت اندیشه های اقتصادی و تأثیر و ماندگاری آنها مشاهده شده است.

برای درک پدیده های اقتصادی و نتایج توسعه ای به شناخت تاریخ و نقش نهادها نیاز است. بدین منظور باید تعامل مفید و سازنده ای بین تاریخ دانان، اقتصاددان و سیاستگذاران شکل بگیرد، به نحوی که با ترکیب علوم اقتصاد و تاریخ بتوان فهم و شناخت سیاستگذاران و مدیران را نسبت به محدودیت ها و علل و عوامل وقوع پدیده های اقتصادی افزایش داد. در بخش های بعدی این مقاله به شماری از ایده های درخشان و نظریات و مفاهیم مهم اقتصاددانان بزرگ اعصار گذشته تا زمان حال شامل : مکاتب کلاسیک ، نئوکلاسیک، اتریشی، نهادگرای قدیم، کینزی متعارف، کینزی جدید، کلاسیک جدید، نهادگرای جدید و اقتصاد رفتاری، پرداخته می شود.